پنجم بهمن 92
عشق مامان امروز بعد از 4 روز برگشتیم خونمون آخه سه شنبه یعنی یکم بهمن چشم باباجی رو به خاطر آب مروارید عمل کرده بودند و از اونجاییکه تو خونه موندن سختش بود و حوصلش سر میرفت از صبح تا شب میرفتیم خونشون تا با شما بازی کنه.قربون قلب مهربونت بره مامان که متوجه مریض بودنش بودی و همش میرفتی بوسش می کردی .چقد تو ماهی عشق مامان!!!! و اما شیرین کاریهای امروز شما یعنی در یک سال و یک ماه و جهار روزگی: قشنگم امروز وقتی از رو بخاری لباسهای خشک شدت رو بر میداشتم دیدم داری مچالشون میکنی،بعد در کشو لباسات رو باز کردی و گذاشتیشون تو کشوت!!!!!!!!!الهی من دورت بگردم که داشتی مثلا جی جی هاتو تا میکردی.همیشه هر چی تو کشوت بود میریختی بیرون ام...
نویسنده :
سپیده-مامان دیانا
0:38